احادیث ائمه


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
باسلام به وبلاگ من خوش آمدید!!
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 228
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 228
بازدید ماه : 1013
بازدید کل : 188856
تعداد مطالب : 599
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1



تبلیغات
وصیتنامه شهدا
عکس نوشته طنز
نویسنده : فهیمه
تاریخ : چهار شنبه 12 آذر 1393


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب ...
عکس نوشته!!
نویسنده : فهیمه
تاریخ : چهار شنبه 12 آذر 1393

 



:: موضوعات مرتبط: عکس نوشته , ,
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب ...

چرا سوره فجر را سوره امام حسین ( علیه السلام ) نامیده اند ؟


معرفی این سوره به عنوان سوره امام حسین به خاطر این است که مصداق بارز نفس مطمئنه ‌ای است که در آخرین آیات سوره آمده است. امام صادق ( علیه السلام) به اصحاب خود فرمود: سوره فجر را در نمازهای واجب و مستحب خود قرائت کنید که این سوره به حضرت امام حسین اختصاص دارد... مقصود از نفس مطمئنه آن حضرت و شیعیان او است ». (1)

در توجیه و تحلیل تطبیق سوره مذکور بر امام(علیه السلام) گفته شده است: «ائمه معصومین(علیهم السلام) از این جهت این سوره را سوره حسین نامیده اند که قیام و شهادت آن حضرت درتاریکی طغیان مانند طلوع فجر، منشا حیات و حرکت گردید. خون پاک او و یارانش به زمین ریخت و نفوس مطمئنه آنها با فرمان «ارجعی» و با خشنودی به سوی پروردگار شتافت ... تا از این الهام و جوشش، نور حق در میان تاریکی‌ها بدرخشد و راه حیات با عزت باز شود و پایه های ظلم و طغیان بی پایه گردد و طاغیان را دچار خشم و نفرین کند .»(2)

البته در این سوره آیه «و لیالی عشر» است که باز به آن حضرت مرتبط است.

حضرت صادق فرمود: «الفجر هو القائم و لیال عشر الائمة من الحسن الی الحسن و الشفع امیرالمؤمنین و فاطمه ( علیه السلام ) و الوتر هو الله وحده لاشریک ؛ مراد از فجر وجود مقدس حضرت قائم(علیه السلام) و «لیالی عشر» امامان از امام حسن مجتبی(علیه السلام) تا امام عسکری(علیه السلام)‌اند و شفع امیرمؤمنان و حضرت فاطمه(سلام الله علیه) می‌باشد و مراد از وتر خداوند یکتا است».(3)


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
روزی سه وعده...
نویسنده : فهیمه
تاریخ : چهار شنبه 12 آذر 1393

روزی سه وعده جای غذا غبطه میخورم...
هرشب به حال اهل بکا غبطه میخورم...

من از دعای مادر خود سینه زن شدم..
بر مادرم به وقت دعا غبطه میخورم..

فرق است میان غبطه و بخل و حسد عزیز...
پلکم همیشه تر شده تا غبطه میخورم...

با روضه خوان مجلستان گریه میکنم...
بر ذاکران و سوز صدا غبطه میخورم...

ای پیر غلامهای حسینیه های عشق..
هر دم به موی و روی شما غبطه میخورم...

بر چایی ریز روضه یتان وقت ریختن...
بر استکان به قصد شفا
غبطه میخورم...

با یاد چای تلخ نجف چای روضه را..
من با نبات و قند نه,با غبطه میخورم..

آنها فدا شدند که ما زندگی کنیم..
من بر رشادت شهدا،غبطه میخورم..

حتی به درد کشته شدن هم نمیخورم...
بر گوسفند نذر عزا،غبطه میخورم..

من روز و شب به کرببلا فکر میکنم..
یعنی همیشه و همه جا،غبطه میخورم..

حال مجاورین حرم هم حکایتی است..
هر شب کنار فاصله ها،غبطه میخورم...

دیدم پیاده های حرم پا برهنه اند..
بر زخم ها و تاول پا،غبطه میخورم..

دارد تمام میشود این ماه اشک و خون..
هر دم به ماه خون خدا،غبطه میخورم..

این اربعین اگر نروم تا به کربلا...
بر زایران کرببلا غبطه میخورم...


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
خطاهای رایج و معمول در تغذیه‌‌ی ایرانی‌ها
نویسنده : فهیمه
تاریخ : چهار شنبه 11 آذر 1393

۸۰ درصد مردم ایرانی در سفره‌هایشان از نمکدان استفاده می‌کنند، به غذاهای سرخ شده علاقه مندند و عاشق خوردن غذاهای شور و شیرین و چرب هستند. مریم نواب‌زاده پزشک و محقق طب اسلامی–ایرانی، می‌گوید: عادت غذایی ایرانیان نیز همانند دیگر ابعاد زندگی آنها، ترکیبی از سنت و مدرنیسم است، این رفتار غذایی که نه از مواهب سنت برخوردار است و نه از منافع غذاهای مدرن‌ -البته معایب و آفت‌های هر دو را هم دارد- باعث شده بیماری‌های قلبی و عروقی و گوارشی و بدن‌های چاق ارمغان این وضعیت برای ایرانیان باشد.

 



:: موضوعات مرتبط: آشپزی , ,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
:: ادامه مطلب ...
چادر....
نویسنده : فهیمه
تاریخ : دو شنبه 10 آذر 1393

 

hlwoljxf428ynou5c5v.jpg

 

بر چادر مشکی ات،نستعلیق می نویسم عشــق را

  

وقتی که این "احرام سیاه" را می پوشی و

 

 

 حج شکوهمند حیا را به جا می اوری

  

 

آنگاه طواف می کنند تو را صفوف فرشته ها و

 

 

 متبرک می کنند بال هایشان را به

 

 

تاروپود حریم آسمانی ات

 

 

تو...گمنام ترین "حاجیه" امروز زمان هستی

****************************************

گـاهـی کـه چـادرم خـاکـی میشـود …

 

از طعنــه هــای مــردم شـهــر

یاد چفیه هایی می افتـم …

که برای چادری ماندنم …

خــونـی شدند …!

 *************************************************

 



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
قاعده بازی دنیا
نویسنده : فهیمه
تاریخ : دو شنبه 10 آذر 1393

در دهکده شیوانا پیرمرد مزرعه‌داری بود که چندین خواهر و برادر داشت، اما از میان آن‌ها بیشتر خواهری را تحویل می‌گرفت که وضع مالی خوبی داشت و همسر و فرزندی نداشت. ازسوی دیگر همسر مزرعه‌دار از اینکه شوهرش همه زمان خود را به خواهرش اختصاص داده بود و به او و زندگی‌اش نمی‌رسید، گله‌مند بود. روزی او و همسرش دربازار دهکده شیوانا را دیدند. بلافاصله زن لب به شِکوه گشود و گفت: «مرا راهنمایی کنید و بگویید چه کنم؟! این مرد تمام فکروذکرش خواهرش شده است؛ درحالی‌که همه ما می‌دانیم برای گرفتن پول‌های او نقشه دارد؛ اما او می‌گویدکه محبت خواهروبرادری‌اش باعث شده بیشتر از زن و فرزند خود، غصه‌خوار خواهرش باشد

شیوانا بالبخند رو به مرد کرد و گفت: «هنر یک مرد این است که برای مشکلات درون خانه و خانوادگی خودش راه کاری پیدا کند؛ نه اینکه موضوع را عمومی کند و به دروهمسایه و دوست و آشنا اجازه دهد در امور شخصی او دخالت کنند. خودت تدبیری بیندیش و مشکل را حل کن

مرد باغرور گفت: «این زن جیره‌خوار من است و هرچه را که من می‌گویم، باید گوش کند. حال که چنین شد نزدخواهرم می‌روم و او را به‌زور به منزل خود می‌آورم و او را خانم خانه‌ام می‌کنم تا این زن دیگر جرات نکند به شما و دیگران پناه ببرد

مرد این را گفت و به‌زور همسرش را به‌سوی خانه خواهرش برد.

شیوانا هیچ نگفت. ساعتی بعد مرد درحالی‌که  همراه خواهر و همسرش برمی‌گشتند، دوباره با شیوانا روبه‌رو شدند. مرد باغرور گفت: «دیدید چگونه همه چیزرا تحت‌کنترل خود گرفتم؟! نیازی هم به دخالت دیگران نبود

شیوانا به‌سوی خواهر مرد برگشت و به او گفت: «تو می‌دانی که همسر برادرت از تو خوشش نمی‌آید. چرا قبول کردی به حریم او وارد شوی و او را آزار دهی و مایه آزار او و خودت شوی؟

خواهر مزرعه‌دار باغرور گفت: «من روی حرف برادرم حرف نمی‌زنم. این زن هم از همان روزهای اول ازدواجش از من خوشش نمی‌آمد. اما تقدیرش این بود که همواره، بودن مرا کنار خودش تحمل کند

شیوانا سکوت کرد و هیچ نگفت. یک هفته بعد خواهر مزرعه‌دار آشفته و به‌هم‌ریخته نزد شیوانا آمد و درحالی‌که سخت می‌گریست گفت: «شیوانا به دادم برس! همسر برادرم که همیشه سربه‌زیر بود، این بار موجودی دیگر شده است و به‌محض اینکه من به خانه‌اش رفتم، شروع به دفاع از حریمش کرد و تا می‌توانست از خجالتم درآمد! از سوی دیگر بچه‌های او هم به خانه من رفتند و تمام وسایل خانه مرا به منزل مادرشان منتقل کردند و حتی ستون‌ها، سقف و در و پنجره کلبه‌ام را هم از جا درآوردند و کنار کلبه مادرشان روی هم تلنبار کردند و گفتند که از این به بعد، خانه من آن خرابه‌هاست. برادرم هم که مبلغ زیادی سکه و مال به او دادم تا زندگی مرا به وضعیت سابق برگرداند، خودش را به بیماری زده و نزد یکی از فرزندانش در شهری دیگر رفته است. حالا همسر برادرم نزد قاضی رفته  و با شهادت فرزندانش از مزاحمت من شکایت کرده  است. حال من مانده‌ام چه کنیم؟ نه خانه‌ای برایم مانده و نه پولی! به من بگو چه کنم؟

شیوانا باتبسم به او گفت: «تو گفتی که از روزی که این زن همسر برادرت شد، او را آزار می‌دادی و او به‌خاطر آنکه جیره‌خوار شوهرش بود، سکوت کرده و تحمل می‌کرد و هیچ نمی‌گفت. آیا تو متوجه نشدی که در طی این سال‌ها او فرزندانی به دنیا آورده و آن‌ها را بزرگ کرده است و الان دیگر تنها نیست؟! متوجه نشدی که دیگر شرایط مانند روزهای اول نیست و تو نمی‌توانی با همان شیوه قدیمی او را آزار دهی؟ آیا به این فکر نکردی که چرا برادرت که غمگسار تو بود، تو را با دست خودش به جایی برد که توهین بشنوی و جانت در خطر بیفتد و مالت را از دست بدهی؟ وقتی با این همه کینه و بی‌تدبیری با دنیا و مردمان آن برخورد می‌کنی، چرا گمان می‌کنی که باید همیشه نتیجه دلخواه را بگیری؟! پیشنهاد می‌کنم نزد دیگر بستگانت برو و در پناه سایه آن‌ها باش تا اوضاع آرام شود و تو باز دوباره راهی پیدا کنی که بتوانی به بخشی از اموال قبلی خود برگردی. به یاد بسپار که قاعده بازی دنیا همیشه یکسان نیست و هربار با تدبیر و توجه باید پاسخی مناسب و جدید برای اتفاقات پیش روی خود پیدا کنی. تو و برادرت به اشتباه گمان کردید که قاعده بازی دنیا همیشه ثابت است؛ پس وضعیت نابسامان اکنون شما هم به‌ دلیل همین خطاست


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
بال هایت را کجا جا گذاشتی؟
نویسنده : فهیمه
تاریخ : دو شنبه 10 آذر 1393


پرنده بر شانه های انسان نشست .انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت :

-
اما من درخت نیستم . تو نمی توانی روی شانه ی من آشیانه بسازی .پرنده گفت :

-
من فرق درخت ها و آدم ها را خوب می دانم . اما گاهی پرنده ها و انسان ها را اشتباه می گیرم .

انسان خندید و به نظرش این بزرگ ترین اشتباه ممکن بود .پرنده گفت :

-
راستی، چرا پر زدن را کنار گذاشتی ؟انسان منظور پرنده را نفهمید ، اما باز هم خندید .پرنده گفت :

-
نمی دانی توی آسمان چقدر جای تو خالی است .

انسان دیگر نخندید.  انگار ته ته خاطرات اش چیزی را به یاد آورد . چیزی که نمی دانست چیست . شاید یک آبی دور ، یک اوج دوست داشتنی .پرنده گفت :

-
غیر از تو پرنده های دیگری را هم می شناسم که پر زدن از یادشان رفته است . درست است که پرواز برای یک پرنده ضرورت است ، اما اگر تمرین نکند فراموش اش می شود .

پرنده این را گفت و پر زد . انسان رد پرنده را دنبال کرد تا این که چشم اش به یک آبی بزرگ افتاد و به یاد آورد روزی نام این آبی بزرگ بالای سرش ، آسمان بود و چیزی شبیه دلتنگی توی دلش موج زد .

آن گاه خدا بر شانه های کوچک انسان دست گذاشت و گفت :

-
یادت می آید تو را با دو بال و دو پا آفریده بودم ؟ زمین و آسمان هر دو برای تو بود . اما تو آسمان را ندیدی . راستی عزیزم، بال هایت را کجا گذاشتی ؟

انسان دست بر شانه هایش گذاشت و جای خالی چیزی را احساس کرد . آن گاه سر در آغوش خدا گذاشت و گریست .
منبع: جام نیوز


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
پشت شیشه
نویسنده : فهیمه
تاریخ : دو شنبه 10 آذر 1393


جوان ثروتمندی نزد عارفی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست.

 

عارف او را به کنار پنجره برد و پرسید: چه می بینی؟


گفت: آدم هایی که می آیند و می روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می گیرد.

 

بعد آینه بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در آینه نگاه کن و بعد بگو چه می بینی؟

 

گفت: خودم را می بینم!

 

عارف گفت: دیگر دیگران را نمی بینی، در حالیکه آینه و پنجره هر دو از یک ماده اولیه ساخته شده اند. اما در آینه لایه نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمی بینی. این دو شی شیشه ای را با هم مقایسه کن، وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می بیند و به آنها احساس محبت می کند. اما وقتی از جیوه (یعنی ثروت) پوشیده می شود، تنها خودش را می بیند. تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش جیوه ای را از جلو چشم هایت برداری، تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری.


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
شیرین سقراط
نویسنده : فهیمه
تاریخ : دو شنبه 10 آذر 1393


روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و بود.

علت ناراحتی اش را پرسید. شخص پاسخ داد :

در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم.

سقراط گفت : چرا رنجیدی ؟

مرد با تعجب گفت: خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است.

سقراط پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد به خود می پیچد.

آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی ؟

مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم. آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود.

سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟

مرد جواب داد : احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم.

سقراط گفت : همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی،‌آیا کسی که رفتارش نا درست است، روانش بیمار نیست ؟

بیماری فکری و روان نامش "غفلت" است. و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد.

پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر.

بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مال باخته و كريم خان زند
نویسنده : فهیمه
تاریخ : دو شنبه 10 آذر 1393

ماندن به پایِ کسی که دوستَش داری قَشنگترین، اســارت زنـدگـی اسـت...! حسین پناهی

************************************************************************

مال باخته و كريم خان زند

مردي به دربار خان زند مي رود و با ناله و فرياد مي خواهد تا كريمخان را ملاقات كند. سربازان مانع ورودش مي شوند. خان زند در حال كشيدن قليان ناله و فرياد مرد را مي شنود و مي پرسد ماجرا چيست؟ پس از گزارش سربازان به خان، وي دستور مي دهد كه مرد را به حضورش ببرند.

 

مرد به حضور خان زند مي رسد و كريمخان از او مي پرسد: «چه شده است چنين ناله و فرياد مي كني؟»

 مرد با درشتي مي گويد: «دزد همه اموالم را برده و الان هيچ چيزي در بساط ندارم

 

خان مي پرسد: «وقتي اموالت به سرقت مي رفت تو كجا بودي؟»

 مرد مي گويد: «من خوابيده بودم

 

خان مي گويد: «خوب چرا خوابيدي كه مالت را ببرند؟»

 مرد مي گويد: «من خوابيده بودم، چون فكر مي كردم تو بيداري

 

خان بزرگ زند لحظه اي سكوت مي كند و سپس دستور مي دهد خسارتش از خزانه جبران كنند و در آخر مي گويد: «اين مرد راست مي گويد ما بايد بيدار باشيم


 

 



:: موضوعات مرتبط: اجتماع امروز , ,
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
یارب..
نویسنده : فهیمه
تاریخ : دو شنبه 10 آذر 1393

مبارزه با نفس، کاری که دیگر فراموشش کردیم.

مبارزه با نفس، انسان را شیدایی امام زمان خواهد کرد.                        

باور کنیدشیدای خدا خواهیم شد.

نمی دانم چرا این چشمها ولگرد شده اند؟

نمی دانم چرا ؟

ولگردی چشم را جدی بگیریم.                                           

پیامبر چه خوب می گفت:

هر کس از بیم خدا نگاه خود را از حرام نگه دارد،

 خدای متعال هم به او ایمانی خواهد داد که شیرینی آن را در قلب خود خواهد چشید.

باور کنید چند سالی به اتمام عمرمان نمانده.

پس سعی کنیم شرافتمندانه زندگی کنیم. حتی به فکر گناه هم نباشیم.

نگاه به نامحرم مانند آب دریا است هرچه بخوریم تشنه تر خواهیم شد.

ولگردی چشم را جدی بگیریم.

به امید ظهور

حواست باشد...

داریم جایی "زنـدگـــی" میکنیم کـه:

هَرزگی "مـُـــــد" اســت

بی آبرویــی "کلاس" اســـت

مَســـــتی و دود "تَفـــریــح" اســـت

رابطه با نامحرم "روشــن فکــری" اســت

گــُـرگ بــودن رَمـــز "مُوفقیت" اســـت

بی فرهنگی "تمــــــدن" است

پشت به ارزش ها و اعتقادات کردن نشانه "رشد و نبوغ" است

و تو ای همسنگر...

مواظب باش !!

حجاب ؛ خون بهای شهیدان...

♥ یادمون نره خیلی خون ها ریخته شد تا من و تو توی آرامش باشیم ♥

♥ شادی روح شهدای عزیزمون صلوات ♥

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب ...
خدایا!!عقیده ام...
نویسنده : فهیمه
تاریخ : دو شنبه 10 آذر 1393

خدایا ! عقیده ی مرا از دست عقده ام مصون بدار.

 

خدایا ! به من قدرت تحمل عقیده ی مخالف ارزانی کن

 

خدایا! رشد عقلی و عملی ، مرا از فضیلت ِ تعصب ، احساس و اشراق محروم نسازد

 

خدایا ! مرا همواره آگاه و هوشیار دار ، تا پیش از شناخت ِ درست و کامل کسی یا فکری مثبت یا منفی قضاوت نکنم.

 

خدایا ! جهل آمیخته با خود خواهی و حسد ، مرا رایگان ابزار قتاله ی دشمن ، برای حمله به دوست نسازد.

 

خدایا ! شهرت ،منی را که می خواهم باشم ، قربانی منی که می خواهند باشم نکند

 

خدایا ! در روح من اختلاف در انسانیت را با اختلاف در فکر و اختلاف در رابطه با هم میامیز ، آنچنان که نتوانم این سه اقنوم

جدا از هم را باز شناسم.

 

خدایا ! مرا به خاطر حسد ، کینه و غرض ، عمله ی آماتور ظلمه مگردان.

 

خدایا ! خود خواهی را چنان در من بکش که خود خواهی دیگران را احساس نکنم و از آن در رنج نباشم

 

خدایا ! مرا در ایمان اطاعت مطلق بخش تا در جهان عصیان مطلق باشم

 

خدایا ! به من تقوای ستیز بیاموز تا در انبوه مسئولیت نلغزم و از تقوای ستیز مصونم دار تا در خلوت عزلت نپوسم

 

خدایا ! مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان

 

اضطراب های بزرگ، غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن

 

لذت ها را به بندگان حقیرت بخش و درد های عزیز بر جانم ریز.

 

خدایا! مگذار که آزادی ام اسیر پسند عوام گردد….که دینم در پس وجهه ی دینیم دفن شود…که عوام زدگی مرا مقلد تقلید کنندگانم سازد..که آنچه را حق می دانم بخاطر اینکه بد می دانند کتمان کنم

 

خدایا ! به من توفیق تلاش در شکست..صبر در نومیدی..رفتن بی همراه..جهاد بی سلاح..کار بی پاداش..فداکاری در سکوت..دین بی دنیا..خوبی بی نمود…دین بی دنیا…عظمت بی نام… خدمت بی نان..ایمان بی ریا…خوبی بی نمود…گستاخی بی خامی…مناعت بی غرور..عشق بی هوس ..تنهایی در انبوه جمعیت…ودوست داشتن بی آنکه دوست بداند…روزی کن

 

خدایا ! آتش مقدس شک را آن چنان در من بیفروز

تا همه یقین هایی را که در من نقش کرده اند بسوزد

وآنگاه از پس توده ی این خاکستر

لبخند مهراوه بر لبهای صبح یقینی

شسته از هر غبار طلوع کند

 

خدایا! مرا از چهار زندان بزرگ انسان :«طبیعت»، «تاریخ» ،«جامعه » و«خویشتن» رها کن ، تا آنچنان که تو ای آفریدگار من ، مرا آفریدی ، خود آفرید گار خود باشم، نه که چون حیوان خود را با محیط که محیط را با خود تطبیق دهم.

 

خدایا ! به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم ومردنی عطا کن که بر بیهودگیش سوگوار نباشم.


|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
لبیک یا امام خامنه ای..
نویسنده : فهیمه
تاریخ : دو شنبه 10 آذر 1393


 سرود و شعر و شعارم امام خامنه ایست

گل همیشه بهارم امام خامنه ایست

پس ازخدا و رسول و ائمه اطهار (ع)

تمام دار و ندارم امام خامنه ایست

 

...............

 

جان خود در ره "اولاد علی" می بازیم

همچو "مالک" به "عدوان علی" می تازیم

ای که گویی که خلایق ز "ولی" خسته شدند

کوری چشم تو بر "سید علی" می نازیم

 

.................

 

در کشور عشق مقتدا خامنه ایست

فرماندهی کل قوا خامنه ایست

دیروز اگر عزیز مصر یوسف بود

امروز عزیز دل ما خامنه ایست

 

................

( سلامتی امام خامنه ای صلوات)


|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
اهل کوفه..
نویسنده : فهیمه
تاریخ : دو شنبه 10 آذر 1393

 

 



:: موضوعات مرتبط: عکس نوشته , ,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
:: ادامه مطلب ...
تفاوت بین دوخون
نویسنده : فهیمه
تاریخ : دو شنبه 10 آذر 1393

 

 

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: عکس نوشته , ,
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
:: ادامه مطلب ...
وحدت ملی...
نویسنده : فهیمه
تاریخ : دو شنبه 10 آذر 1393

 



:: موضوعات مرتبط: عکس نوشته , ,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
عکس نوشته احکام
نویسنده : فهیمه
تاریخ : دو شنبه 10 آذر 1393

 

 



:: موضوعات مرتبط: احکام شرعی , ,
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
:: ادامه مطلب ...
چگونه کبدمان را پاکسازی کنیم
نویسنده : فهیمه
تاریخ : دو شنبه 10 آذر 1393

اگر در هضم غذا دچار مشکل شده‌اید، نفخ می‌کنید، حالت تهوع دارید و غیره احتمال دارد کبدتان به مشکل برخورده باشد. یعنی اینکه باکش پر شده و دیگر نمی‌تواند مواد زائد را دفع کند. این‌گونه می‌شود که بدن دچار مشکل می‌شود. تمیز کردن کبد کار سختی نیست. برای اینکه احساس سبکی بکنید با چند توصیه‌ی ساده و بدون خطر می‌توانید کبدتان را تمیزکاری کنید. با ما همراه باشید.
 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب ...
انار..
نویسنده : فهیمه
تاریخ : دو شنبه 10 آذر 1393

فصل سرما در راه است و با خودش میوه‌های جدیدی می آورد؛ از خرمالو و انواع مرکبات گرفته ت انار. انار، میوه‌ خوش‌خوراکی است که خیلی از خانواده‌ها آن را به اصطلاح دون می‌کنند و به همراه نمک و گلپر می‌خورند. انار خوردن در شب یلدا هم سال‌های سال است که به یکی از آداب این شب طولانی سال تبدیل شده. احتمالا از هر کسی درباره خواص انار بپرسید، در پاسخ می‌گوید که انار خون را تصفیه می‌کندولی متخصصان تغذیه، فواید دیگری را هم برای انار ذکر می‌کنند.


تصفیه خون

می‌دانید که انار یک تصفیه‌کننده خون بوده و برای کبد بسیار مناسب است. به این دلیل از قدیم خوردن این میوه برای شفافیت پوست توصیه می‌شده است.
از امام رضا(ع) نقل می‌کنند که: انار بخورید تا دهان‌تان پاکیزه و خوش‌بو شود.مطالعات متعدد نشان داده که عادت به خوردن این میوه مانع تشکیل پلاک‌های دندانی و بروز پوسیدگی دندان می‌شود.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب ...
تقویم واوقات شرعی
" >اوقات شرعی
//Ashoora.ir|Shohada Beginsوصیت شهدا" >وصیتنامه شهدا

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

مشاوره






آمار مطالب

:: کل مطالب : 599
:: کل نظرات : 8

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 3

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 228
:: باردید دیروز : 4
:: بازدید هفته : 228
:: بازدید ماه : 1013
:: بازدید سال : 7971
:: بازدید کلی : 188856

RSS

Powered By
loxblog.Com