چه لذتى دارد ....!!!
وقتى که سياهَى چادرم ، دل مردهايى را كه چشمشان به دنبال خوش رنگ ترين زنهاست، مى زند.
چه قدر از انتخابم خشنود میشوم، وقتی که میبینم حجم اعضای بدنم قابل تشخیص نیست.
چه قدر بر خود می بالم، وقتی که از اندامم، جز سیاهی نمیبینند و مرا کلاغ سیاه میخوانند.
چه کیفی می کنم، وقتی که با تنفر به من مینگرند ،حال که تنها تاثیر نگاهشان، تزریق عشق چادر به قلب من است!
و خدارو شکر می کنم،هر بار که به قول بعضی ها چادرم را نشخوار می کنم تا نامحرم زدااا باشم!
بله، حجاب تنها چادر نیست! میتوان بدون چادر هم باحجاب و عفیف بود! اما من چادر را تنها به نیت رعایت حدود حجاب سر نمیکنم،من نمیخواهم تنها به وظیفه ی شرعی و عرفی ام عمل کنم، من چادرم را با عشق و غرور به سر می کنم تا (نامحرم زدا) باشم!
حال تو میخواهی از من متنفر باشی،باش!میخواهی مرا کلاغ سیاه بخوانی،بخوان!میخواهی مرا دزد بپنداری،میخواهی مرا امل و عقب مانده و کچل و زشت و نشخوار کننده و ریاکار و.....بدانی؟ بدان! اما این چادر را از من نگیر. چرا که چادر من عشق من،تاج بندگیم، مایه ی آرامشم،حافظ و نگهبان و تنها سلاح من است! میخواهی مرا زیر سوال ببری،ببر ، اما چادر من حرمت دارد! حرمت چادرم را حتی اگر من نگه نداشتم،،، تو نگهدار !